در ضرر رو از هرجایی بست ، منفعته! 

 

الان خودم نیز ، همین کار رو می کنم، تا آنجا که بشه، از این فضای پُر شَر و شور دوری بکنم بهتره! 

آخرش بجز بلاتکلیفی چیزی عاید آدم نمیشه که نمیشه! 

 

مطمئنم که اگر اینجوری اسیر پست گذاشتن نمی شدیم ، چرخ خیلی از کسبها می چرخید. و آخرش نالان نبودیم. 

احترام همدیگر رو داشتیم. (چقدر حرمتها درین فضاها میشکنه! )​​​​ 

هرچیزی جای خودش! 

فکر میکردم اینطوری وارد جو نویسندگی میشم و حرفی برای گفتن دارم، ولی حرفهام همه در دفترم خشکید و به پستهای جروبحث ختم شد.

 

بجای اینکه دفتر نوشته هام ، شعرهام تکمیل کنم ، اینجا بودم، و هنوزهم اینجام. 

 

حضور ما با غیاب یکی شده! در غیابی که ، غیبت رو پیش می بریم بدون اینکه خبر داشته باشیم!

 

تغییر لازمه ، ولی تغییری نمیدم. چرا؟ 

دلیلش آنقدرها روشن نیست ولی کمتر سر میزنم. 

 

الان که دارم، می نویسم ، می بینم چقدر از خودم دور شدم. خیلی از خودم دور شدم خیلی! 

 

تازه فهمیدم ، وبلاگ چیزی بیشتر از پُست نیست و سالیان باقیات نیست. حتی اپلیکیشن ها هم همینطورند. 

 

امشب یا فردا ، همه‌ی حساب ها رو می بندم بجز اینجا. 

اینجا رو برای ارسال پستهای روزانه نگه میدارم. 

 

نباید درگیر این جا بشم ، چقدر کارهای عقب مانده دارم، 

 

دفتر و قلمم رو بدست گرفتم! اولش غریب و ناآشنا بود ولی بعدش احساس کردم که پاره تنمه! 

یادم آمد که از جنس خاکم، زمینم. 

 

همانطور که دلبستن یاد میگیرم باید دل کندن هم یاد بگیریم. 

 

دل بستن به چیزی که اصلا ندیدیمش!! ( فضای مجازی رو میگم ، دینی حساب نکن که منظورم بهشت و جهنم نیست ، اصلا ما رو چه به این حرفها )

 

در نهایت ، هستم ولی به اندازه. باید حد نگه داشت. 

 

هرچه از حد بگذرد از جان بکاهد!

 

چه فرصتهایی که از دست نرفت ، چه وقتهایی که گذشت. 

 

دوسال پیش ، هرچه بودم، این نبودم! 

ذهنم اندرخم مهمات زندگی بود ، ذهنم رو پوسیده کردم با رمزعبور و .

 

وقتی که آدم دائما بگه این اینه! ولی چیزی برای ارائه نداشته باشه مثل زنبور بی عسل میشه! 

 

نمیگم پُست نوشتن غلطه! ولی تازه فهمیدم که خیلی از ما ، بجای رجوع به کتاب ، نوشته‌های وب رو تحویل همدیگه میدیم. 

 

بجای تدوین یک کتاب مُدَوَن ، فقط پُستهای قَروقاطی می نویسیم! 

 

یکی بهم گفت : جای همچین کتابی که میگی در ادبیات گرانسنگ فارسی خیلی جاش خالیه! ولی تو را بخدا ، بجای پُستهای نصفه نیمه! بنویس! 

همچنین بهم گفت : خسته نشدی از ریپورت و نوشتن در صندوق دیگران! 

درست می گفت. 

( حالا اگه یکجایی بود که پشتیبانی پاسخگویی داشت و ماندگار بود بازهم یکچیزی! )

 

دلم تنگ بود تنگتر شد. 

 

باید بخوابم ، هشت ربع کم باید بیرون باشم. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ایران تاچ مجله تحلیلی خودرو لوازم خانگی دلنوشته‌های محیا وبلاگ رسمی IG بیا تو هند کیو وب 21 Bob کاریابی پایدار کاملا رایگان مجازی اداره کتابخانه های عمومی شهریار