اگر مطلبم آگاهی بخش بود لایکش بکن (برای بچههای بیان )
همچنین همهی بخشهای نظردهی بازست ولی اجباری برای نظر نداری.
قبل از ، مازوخیسم ، مقدمهای را بخوانیم.
چند لحظه پیش، یکی درخواست فحش کرده بود.و میگفت فوش بدید تا آرام بشم.
چندین وقت پیش ، وقتیکه خیلی خسته از سر کارم برگشته بودم ( روزمزدی ) گفتم: مشت و مال ، خداوکیلی خیلی چیز خوبیه، قدیمیها همهی کارهاشون غیر بعضی کارها اصولی بوده! یک مشت و مال حسابی این خستگی رو از بدنم میکشه بیرون! در ادامه گفتم: آره ،، اگه مشت و مال حسابی باشه بهتر! اصلا یکجورایی محکم مشت بزنه! کتکم بزنه!
در ادامه ، شنیدم که ، فکر کردی! امروزه حتی مجانی کتک هم نمی زنند.
نمیدانم دقیقا چه چیزهایی گفتیم و شنیدیم تا اینکه به این مرحله رسیدم و گفتم: خواهش بکنم که میشه! التماس بکنم که دیگه میشه!
گفت: نگو اینرو. هرچند مردی ، ولی به فرض یه دختر اگه اینرو بگه و یه سادیسمی اینرو بشنوه و بَراش نقشه بکشه چی؟
کمی داغ کردم و طبق معمول ضمن سرخ شدن احساس کردم خون سردی زیر پوستم تزریق شد. کمی به این فکر کردم که درسته ، الان ما یکچیزی میگیم و بفرض میدانیم چه بوده و چه نبوده! ولی دیگری برداشت خودش رو میکنه! هرچند اینها دلیل نمیشه و نمیشه حرف نزد، چون مثلا بد برداشتی میشه! ولی حرفش درست بود. کمی به خودم آمدم گفتم:
خو ، حالا خداروچاکرم که کسی اینرو نشنیده! هرچند که دیگه دیگری مسئول نیست ولی فهمیدم چه گفتی. مثل همین فیلمهایی که موجوده! طرف رو دستگیر میکنند و بعد از دستگیری مدعی میشه: اون خودش میخواست! خودش میخواست که یکی
کمی حوصله کردم و گفتم: خواهشا روی ما مثال نزن. خودم آزار فکری زیاد دارم. ولی نکتهی خوبی بود.
برگشت گفت: کتابی که بهم دادی!
گفتم: آ ، راستی اون کتاب رو خالم زیاد روش حساسه! چه شد! نوشتی مقالت رو.
گفت : نه گذاشتم با خودت. در ضمن اول همین کتاب یکچیزی نوشته ، که بی ربط به گفتههای الان هم نیست!
اول کتاب را با هم خواندیم.
مازوخیسم
ادامه مطلب
درباره این سایت